گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۵۲

 

گل از پی عمری به طلب می‌آید

از پردهٔ غنچه زین سبب می‌آید

گل نیست که آن غنچه نمود از پیکان

جان است که غنچه را به لب می‌آید

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۴

 

نه از دل کس بوی طرب می‌آید

نه رنگ شکرخنده ز لب می‌آید

وقتی ز عجب خنده گرم می‌آمد

امروز مرا خنده عجب می‌آید

کمال‌الدین اسماعیل
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹

 

ساقیا باده که ایام طرب می‌آید

شوق در دل ز پی لهو و لعب می‌آید

زاده زهد و ریا نیست به جز ماتم غم

نازم آن آب کزو بوی طرب می‌آید

نوجوانان به کرشمه دل پیران ببرند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴

 

گر بگوشت سخن بنده عجب می آید

بر خلاف سخن اهل ادب می آید

باب استفعال از بهر طلب می آید

صبر کن ز آنکه جوابت ز عقب می آید

ادیب الممالک
 

رهی معیری » رباعیها » دیار شب

 

جانم به فغان چو مرغ شب می‌آید

وز داغ تو با ناله به لب می‌آید

آه دل ما از آن غبارآلود است

کاین قافله از دیار شب می‌آید

رهی معیری