گنجور

 
۱
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۴۶۸
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - مدح سلطان مسعود بن ابراهیم

 

زلفین سیاه آن بت زیبا

گشته است طراز روی چون دیبا

آن سرو که نیستش کسی همسر

وان ماه که نیستش کسی همتا

بر عاج شکفته بینمش لاله

[...]

۷۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - هم در مدح او

 

تا از بر من دور شد آن لعبت زیبا

از هجر نیم یک شب و یک روز شکیبا

بس شب که به یک جای نشستیم و همه شب

زو لطف و لطف بود وز من ناله و نینا

ای آن که تو را زهره و مه نیست همانند

[...]

۶۱ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - وصف شب و ستارگان آسمان و ستایش علی الخاص

 

دوش در روی گنبد خضرا

مانده بود این دو چشم من عمدا

لون انفاس داشت پشت زمین

رنگ زنگار داشت روی هوا

کلبه ای بود پر ز در یتیم

[...]

۵۸ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - وصف ابر و ثنای سیف الدوله محمود بن ابراهیم

 

سپاه ابر نیسانی ز دریا رفت بر صحرا

نثار لؤلؤ لالا به صحرا برد از دریا

چون گردی کش برانگیزد سم شبدیز شاهنشه

ز روی مرکز غبرا به روی گنبد خضرا

گهی ماننده دودی مسطح بر هوا شکلش

[...]

۳۰ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲ - شاعران بینوا

 

شاعران بینوا خوانند شعر با نوا

وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا

طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته

عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا

اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن

[...]

۷ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶ - شکایت

 

نه جای شخودن بماند از دو رخ

نه جای دریدن بماند از قبا

بگریم همی در فراقت چنانک

که داود بر تربت او ریا

که از بس سرشکم بروید همی

[...]

۳ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲ - یار ترسا بچه را می گوید

 

ز آب چشم من ای دوست روی و موی بشوی

که این چو برکه معبود توست و تو ترسا

گلوی وصل من از تیغ هجر خویش مبر

که ذبح حیوان در مذهب تو نیست روا

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

پیش آر کزو گوهر تن گردد پیدا

هر کس که ازو خورد شود خرم و شیدا

مردم نکند یاد بدو انده فردا

پس این همه از قوت او گیرد بالا

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود

 

همچو مشاطگان کند بر چشم

جلوه روی خوب و زلف بتا

۱ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - مدح ابوالفضایل

 

نا زده زخم خرمراد او را

بکند صد هزار گونه دعا

۱ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - در حق خویش گوید

 

مطربانی چو باربد زیبا

چنگ و بربط چغانه و عنقا

۱ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - صفت عثمان خواننده

 

یک اشارت کفایتست او را

بنده را درخورست زخم عصا

۱ بیت
مسعود سعد سلمان
 

خیام » رباعیات خیام به پژوهش سیدعلی میرافضلی » رباعیات محتمل » شمارهٔ ۱

 

امروز چو کاسۀ سرت هست به‌جا

مَی نوش به کاسه، با حریفی دانا

صد کاسه و کلّهٔ سرِ شاه و گدا

نَخرَند به کوزۀ فُقاعی فردا

۲ بیت
خیام
 

عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱

 

هزاران قبّه‌ی عالی ، کشیده سر به ابر اندر

که کردی کمترین قبه سپهر برترین دروا

چو گرگ ظلم را کشتی بزور بازوی عدلت

زانبوهی شده صحرای اقلیم تو چون کمرا

یکی دبه در افگندی بزیر پای اشتربان

[...]

۳ بیت
عمعق بخاری
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - ایضاً له

 

شاه باز آمد برحسب مراد دل ما

ملت از رایت او ساخته عونی به سزا

خیل خیل از خدمش تعبه کرده دگر

جوق جوق از حشمش تاختنی برده جدا

سوی هر مرحله راهی (پیموده) برده یک تن

[...]

۲۷ بیت
ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح سیف الدوله محمود ابراهیم

 

بادبان برکشید باد صبا

معتدل گشت باز طبع هوا

خاک دیبا شدست پر صورت

جانور گشته صورت دیبا

شاخ چون کرم پیله گوهر خویش

[...]

۲۱ بیت
ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - ایضاً له

 

زرود زاوه عبر کرد بحر ما

نبیره رجای خلق ابوالرجا

ابوالحسن علی که نعت خلق او

خبر دهد ز نام والدش ترا

عمید ملک شهریار محتشم

[...]

۲۱ بیت
ابوالفرج رونی
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵ - افتادن شهریار در طلسم عنبر دز گوید

 

به پیش اندرون پیر و یل در قفا

همی رفت مانند باد صبا

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۶ - کشته شدن زرفام بدست شهریار گوید

 

که آمد کت ازتن بسر بی بهاء

ببرم نهم دردم اژدها

۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۴ - نامه نوشتن ارژنگ شاه به زنگبار و یاری خواستن گوید

 

شکستی چنین آمد از کین مرا

بماندم کنون در دم اژدها

۱ بیت
عثمان مختاری
 
 
۱
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۴۶۸
 
تعداد کل نتایج: ۹۳۵۷