گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۱

 

دانی که چیست مصلحت ما؟ گریستن

پنهان ملول بودن و تنها گریستن

بی درد را به صحبت ارباب دل چه کار

خندیدن آشنا نبود با گریستن

دایم به گریه غرقم و چون نیک بنگرم

[...]

عرفی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳

 

خوش در خور است، حسرت تو با گریستن

بی یاد تو حلال مبادا گریستن

بی گریه دوستدار تو آرام گیر نیست

یا کاو کاو دیده و دل یا گریستن

گویی که یاد می کنمت گه گهی، ولی

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶۴

 

چند ای دل غمین به مداران گریستن؟

عیب است قطره قطره ز دریا گریستن

از گریه خوشه های گهر چید دست تاک

دارد درین حدیقه ثمرها گریستن

صبح امید می دمد از دیده سفید

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۳

 

باشد اگر امید اثر با گریستن

کی دل کشد به خنده، بود تا گریستن

ای شمع،این قدر به تو لذت نمی رسد

سوز و گداز از تو و از ما گریستن

دیوانه خصلتیم، ز ما پر بعید نیست

[...]

طغرای مشهدی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۲

 

امروز چون توان به مدارا گریستن

باید چو ابر دجله و دریا گریستن

در ماتم حسین علی گر نریزی اشک

بر حال خویش گریه کن از ناگریستن

کارم در این غم است چو شمع سر مزار

[...]

جویای تبریزی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵

 

خوش عشرتی است با دل دانا گریستن

بر کشت خویش در دل شب‌ها گریستن

بر حال خود به درگه او پیش‌بینی‌ای است

امروز در مصیبت فردا گریستن

باید به پای سرو چمن با صد آرزو

[...]

قصاب کاشانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

عاقل کجا و بر سر دنیا گریستن

امروز باید از غم فردا گریستن

گوشد دلم بصرفه خون و فغان کزو

باید گرفت قطره و دریا گریستن

باشد نتیجه دل پرخون عاشقان

[...]

مشتاق اصفهانی