گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند

صدهزاران ماه آن شب خدمت ماهی کند

باد لطفت گر به دارالملک انسان بروزد

هر یکی را بر مثال یوسف چاهی کند

من چه سگ باشم که در عشق تو خوش یک دم زنم

[...]

سنایی
 

عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

آنچه زالی در سحر گاهی کند

میندانم رستیم ماهی کند

عطار
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۱۲ - و له ایضا - مثنوی

 

چو جدان خود پادشاهی کند

ز مه حکم تا گاو و ماهی کند

حیدر شیرازی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۴ - وله ایضاً فی مدحه

 

چون ز طبیعی سخن یا ز الهی کند

آنکه به ملک هنر دعوی شاهی کند

چون ز اوامر حدیث یا ز نواهی کند

حلّ مسائل همه نیک کماهی کند

قاآنی
 

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۴ - رفتن اهل‌بیت رسالت به جانب کوفه

 

خون خود را خویش خون خواهی کند

انتظار غیرت اللهی کند

نیر تبریزی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۶

 

در دل شب گر ز دل آهی کند

ناله‌یی گر در سحرگاهی کند

عمان سامانی
 

اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۲ - در شرح اسرار اسمای علی مرتضی

 

از خود آگاهی یداللهی کند

از یداللهی شهنشاهی کند

اقبال لاهوری
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۰ - شکنج روح

 

نه بر خیره، گردون تباهی کند

سیاهی چو بیند، سیاهی کند

پروین اعتصامی