گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۷ - در رثای ابوالمعالی احمد بن یوسف

 

رفت قاضی بلمعالی ای سنایی آه کو

همچو دل جانت بر آن صدر جهان همراه کو

خود گرفتم صد هزاران آه کردی لیک باز

چون مریدان جان بر آوردن به پیش آه کو

از پی آن تیز خاطر قد کمان کردی ز غم

[...]

سنایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۵ - ترکیب بند در مرثیه ظفر الاسلام صاعدی گوید

 

شرع از نظام ماند شریعت پناه کو

خورشید شرع پرورش عرش اشتباه کو

گیرم فلک مقابل او خیمه می‌زند

آن حشمت و بزرگی و آن دستگاه کو

خورشید اگر به مسند دوران بود عزیز

[...]

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۱۵ - حکایت شیخ سری

 

زاری و درد و فغان و آه کو

ترک ملک و حرص مال و جاه کو

اسیری لاهیجی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۲

 

خونم به جوش آمده تیغ نگاه کو

مو تیر می کشد به تنم صیدگاه کو

دل وصف عیش زخم خدنگت به سینه داشت

هرمو جدا به ناله درآمد که آه کو

نزدیک شد که وحشی آوارگی شوم

[...]

اسیر شهرستانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۹ - تضمین غزل گلزار علیه‌الرحمه

 

رهروان کوی جانان را دلیل راه کو

جان بلب آمد گدایان را عبور شاه کو

ظلمت شب از حد افزون شد طلوع ماه کو

نار نمرودی فروزان شد خلیل‌الله کو

صغیر اصفهانی