گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۷۹

 

گر یک نفس از نیستی آگاه شوی

بر هستی خود [به] نیستی شاه شوی

تو حاضر غایبی از آن بی خبری

گر غایب حاضر شوی آگاه شوی

اوحدالدین کرمانی
 

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲

 

تو واقف اسرار من آنگاه شوی

کز دیده و دل بندهٔ آن ماه شوی

روزیت اگر به روز من بنشاند

از حالت شب‌های من آگاه شوی

عراقی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵

 

گرچه به تصور از خود آگاه شوی

در هود به غلط مشو که گمراه شوی

در چاه غرور اگر بمانی دل را

هاروت صفت مقیّد چاه شوی

ابن حسام خوسفی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۴۴

 

گیرم ز مقربان درگاه شوی

وز معتکفان درگه شاه شوی

تا پرده هستی ندری، ممکن نیست

کز راز درون پرده آگاه شوی

قدسی مشهدی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۱ - مختوم نیشابوری قُدِّسَ سِرُّه

 

خواهی که ز اصلِ کار آگاه شوی

بر تختِ حیاتِ جاودان شاه شوی

در راه طلب بندهٔ درویشان باش

تا در دو جهان قبولِ اللّه شوی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۳ - نعمت اللّه کهسانی قُدِّسَ سِرُّهُ العَزیْزُ

 

گر عالم سِرِّ لِی مَعَ اللّه شوی

دانندهٔ راز بنده و شاه شوی

گر صورت و معنیِ جهان دریابی

واقف ز رموز نعمت اللّه شوی

رضاقلی خان هدایت
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - دراحوال خود گوید

 

گر فریدون به فر وجاه شوی

باید آخر به دخمه گاه شوی

سازی آئینه گر چو اسکندر

که چو آئینه پیش آه شوی

مات گردی وزرد رخ آخر

[...]

بلند اقبال