صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۸
ترک چشم مخمورش مست ناتوانیهاست
فتنه با نگاه او گرم همعنانیهاست
ای هلاک خویت من این همه تغافل چیست
ای خراب چشمت من این چه سرگرانیهاست؟
جان و دل سپر سازم پیش ناوک نازت
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲
درد تو تلافی تن آسانیهاست
عشق تو کفارة مسلمانیهاست
اندازة همّت پریشانان است
زلف تو که معراج پریشانیهاست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۰
طراوت چمن از خون دل فشانیهاست
بهار عشرت ایام دل جوانیهاست
زبان نفهم وفایی چه می توان کردن
بهوش باش که در پرده همزبانیهاست
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹
مدتی بود ما را با تو دلگشائی هاست
عرض حال نتوان کرد رسم کم زبانی هاست
می کشیده یی امشب با تو صد نشانی هاست
ترک چشم مخمورت مست ناتوانی هاست
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶
قید الفت هستی وحشتآشیانیهاست
شمع تا نفس دارد شیوه پرفشانیهاست
شانه را به گیسویش طرفه همزبانیهاست
سرمه را به چشم او، الفتآشیانیهاست
ما ز سیر این گلشن عشوه طرب خوردیم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷
باز درس خاشاکم سطر شعلهخوانیهاست
صفحه میزنم آتش عذر پرفشانیهاست
کیست ضبط خودداری تا کشد عنان من
خون بسمل شوقم ساز من روانیهاست
بیزبانی عاشق ترجمان نمیخواهد
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱
امشب آتشینرویی گرم ژندخوانیهاست
کز لبش نوا هر دم در شررفشانیهاست
تا در آب افتاده عکس قد دلجویش
چشمه همچو آیینه فارغ از روانیهاست
در کشاکش ضعفم نگسلد روان از تن
[...]