گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸۲

 

گر شراب عشق کار جان حیوانیستی

عشق شمس الدین به عالم فاش و یک سانیستی

گر نه در انوار غیرت غرق بودی عشق او

حلقه گوش روان و جان انسانیستی

گر نبودی بزم شمس الدین برون از هر دو کون

[...]

مولانا
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۱۷

 

گر به هستی آئی اینجا نیستی

کوش تا در راه هستی نیستی

شاه نعمت‌الله ولی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۶۴

 

یک نفس فارغ ز وسواس تمنا نیستی

از پریشان خاطری یک لحظه یک جا نیستی

فکر شنبه تلخ دارد جمعه اطفال و تو

پیر گشتی و همان در فکر فردا نیستی

گرچه شد محتاج عینک دیده بی شرم تو

[...]

صائب تبریزی