گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶

 

با کفر زلفت ای جان ایمان چه کار دارد

آنجا که دردت آید درمان چه کار دارد

سِحرا که کرده‌ای تو با زلف و عارض ارنه

در گلشن ملایک شیطان چه کار دارد

دل بی‌ نسیم وصلت تنها چه خاک بیزد

[...]

خاقانی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰

 

با پرتو جمالت برهان چه کار دارد؟

با عشق زلف و خالت ایمان چه کار دارد؟

با عشق دلگشایت عاشق کجا برآید؟

با وصل جانفزایت هجران چه کار دارد؟

در بارگاه دردت درمان چه راه یابد؟

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱

 

با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟

با وصل کشتگانت هجران چه کار دارد؟

از سوز بی‌دلانت مالک خبر ندارد

با عیش عاشقانت رضوان چه کار دارد؟

در لعل توست پنهان صدگونه آب حیوان

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲

 

با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟

با وصل کشتگانت هجران چه کار دارد؟

با محنت فراقت راحت چه رخ نماید؟

با درد اشتیاقت درمان چه کار دارد؟

گر در دلم خیالت ناید عجب نباشد

[...]

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ نهم

 

در تنگنای صورت معنی چگونه گنجد؟

در کلبه گدایان سلطان چه کاردارد؟

صورت پرست غافل معنی چه داند آخر؟

گو:‌با جمال جانان پنهان چه کار دارد؟

عراقی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۷۶

 

با درد دُرد نوشان درمان چه کار دارد

با ناله ی خموشان الحان چه کار دارد

در شهر بی نشانان سلطان چه حکم داند

در ملک بی زبانان فرمان چه کار دارد

دریا کشان غم را از موج خون مترسان

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۷۷

 

در راه قربت ما ره بان چه کار دارد

در خلوت مسیحا رُهبان چه کار دارد

در داستان نیاید اسرار عشقبازان

کانجا که قاف عشقست دستان چه کار دارد

با حکمت الهی بگذر ز حکم یونان

[...]

خواجوی کرمانی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱

 

با درد عشق جانان درمان چه کار دارد

با بی سران سودا سامان چه کار دارد

گر آشنای عشقی بیگانه از خرد شو

در بزم اهل دانش نادان چه کار دارد

تا از خودی نگردی فانی خدا نه بینی

[...]

اسیری لاهیجی