شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
آنکه او در هر لباسی شد عیان پیداست کیست
وانکه هست از جمله عالم نهان پیداست کیست
آنکه از بهر تماشا آمد از خلوت برون
تا همه عالم بدیدندش عیان پیداست کیست
آنکه چون آمد بصحرای جهان ما ظهور
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱
آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پیداست کیست
وآنکه رو بنمود و دل برد از میان پیداست کیست
آنکه از هر ضرب شمشیرش دمادم میرسد
عاشقان را صد حیات جاودان پیداست کیست
آنکه از روی حقیقت عاشق و معشوق اوست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۴
شمع فانوس خیال آسمان پیداست کیست
شعله جواله این دودمان پیداست کیست
آن به دل نزدیک دور از چشم، کز لطف گهر
در جهان است و برون است از جهان پیداست کیست
مجلس آرایی که چون جان جلوه پیدایی اش
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳
آنکه پنهانست از چشم کسان پیداست کیست
در دل هر ذره خورشید نهان پیداست کیست
آنکه دارد آسمانرا تا نیفتد بر زمین
هم زمین را تا بجنبد هر زمان پیداست کیست
سر نه پیچد هیچیک از حلقة فرمان او
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰
صیقل رسوایی راز نهان پیداست کیست
مو به مویم تا به مغز استخوان پیداست کیست
خار و گل در باغ دل جوش انا الحق می زنند
شبنم یکرنگی این بوستان پیداست کیست
دیده آیینه اختر شناسان کور باد
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴
جستجوی جان جانان کن که جان پیداست کیست
میزبان را شو شناسا میهمان پیداست کیست
چون شنیدم رمز «الرحمن علی العرش استوا»
بر سریر آسمان بنشسته آن پیداست کیست
جز درون دیده، خوبان راه نتوانند کرد
[...]