خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳
میانش موئی و شیرین دهان هیچ
ازین موئی نمی بینم وز آن هیچ
دهانش گوئی از تنگی که هیچست
بدان تنگی ندیدم در جهان هیچ
میانش یک سر مویست و گوئی
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۵۵ - دربند افتادن خورشید به دستور افسر، مادرش
بجز بوسی نجست از دلستان هیچ
کناری بود دیگر در میان هیچ
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۸۷
هیچ است جهان و زندگی در آن هیچ
عهدش همه هیچ و رشته پیمان هیچ
بر طاق شکسته جهان دل مسپار
کاین کاخ خرابه است و این ایوان هیچ
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۷
لب هیچ و دهان هیچ و کمر هیچ و میان هیچ
چون بید ندارد ثمر آن سرو روان هیچ
اندیشه جمعیت دل فکر محال است
شیرازه نگیرد به خود اوراق خزان هیچ
در چشم جهان ریخت نمک صبح قیامت
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱
نبود خطری در ره بی پا و سران هیچ
رهزن نزند قافلهٔ ریگ روان هیچ
حشمان تو مست می نازند، مبادا
قسمت نرسانند به خونین جگران هیچ
بر هم زن دلها نشود موی میانت
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰
در پرده شکایت ز تو داریم و بیان هیچ
زخم دل ما جمله دهانست و زبان هیچ
ای حسن گر از راست نرنجی سخنی هست
ناز این همه یعنی چه؟ کمر هیچ و دهان هیچ
در راه تو هر موج غباری ست روانی
[...]