جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۲
اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانهای کمتر
وگر بر باد شد خاکسترش پروانهای کمتر
به پیش مستی چشمش که یارب باد روزافزون
بود سامان صد میخانه از پیمانهای کمتر
نثار دوست کن گر نیم جانی در بدن داری
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲
شود دگر گم دلم در کوی محنت خانهای کمتر
نباشیم ارمن و دل جغدی و ویرانهای کمتر
دلم گر افکنی وز دست نگذاری دل یاران
از این پیمانههای پر ز خون پیمانهای کمتر
مکن آزادم از قیدت بیندیش از هلاک من
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳
جهان را سیل اشکم گر برد ویرانهای کمتر
وگر نگذارد از من هم اثر دیوانهای کمتر
مخور تا عاشقان هستند خون غیر را ظالم
ازین صهبا که نوشی دمبدم پیمانهای کمتر
در آن محفل که هرکس از جدائی قصه گوید
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات بازمانده » دیوانهای کمتر
جهان را سیل اشکم گر کند ویرانهای کمتر
اگر من هم نباشم در جهان دیوانهای کمتر
ز بس پیمانه پیمودی شکستی جمله پیمانها
نداری تاب ای پیمانشکن، پیمانهای کمتر
غم دل با تو گر ناگفته ماند، افسانهای کمتر
[...]