گنجور

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲

 

یقین ما به خیال و گمان نمی‌گردد

گمان آن مکنیدش که آن نمی‌گردد

به غیر نقش توام در نظر نمی‌آید

به غیر نام توام بر زبان نمی‌گردد

ز کفر و دین چه زنم دم که از تجلی دوست

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰۴

 

نمرده، عمر کسی جاودان نمی‌گردد

خراب تا نشود این دکان نمی‌گردد

چنان ز قید تعلق سبک برآمده‌ام

که از خمار سر من گران نمی‌گردد

مرا بس است همین آبرو که سجده من

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰۵

 

جهان حیات کسی را ضمان نمی‌گردد

که مصدر اثری در جهان نمی‌گردد

ز کلفت تو چه پرواست سیل حادثه را؟

غبار سد ره کاروان نمی‌گردد

قدم ز جاده راستی برون مگذار

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۵

 

چه کرده‌ام که دگر بدگمان نمی‌گردد

ز پا درآمدم و سرگران نمی‌گردد

به یاد چشم که می می‌کشم؟ چه می‌گویم؟

چه گفت‌و‌گوست که دام زبان نمی‌گردد؟

حریف منت عمر دوباره نیست کسی

[...]

اسیر شهرستانی