سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۸
یک روز مرا کار به سامان نرود
دل باز نیاید به من و جان نرود
برما سزد ار بخت به فرمان نرود
امروز به دست ماست نیز آن نرود
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۶
درد تو ز دل به داغ هجران نرود
نقش تو ز پیش چشم آسان نرود
تا دل باشد مهر تو در دل باشد
تا جان نرود غم تو از جان نرود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵
هر که را باغچهای هست به بستان نرود
هر که مجموع نشستهست پریشان نرود
آن که در دامنش آویخته باشد خاری
هرگزش گوشه خاطر به گلستان نرود
سفر قبله درازست و مجاور با دوست
[...]
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۶
زورت ار پیش میرود با ما
با خداوند غیبدان نرود
زورمندی مکن بر اهلِ زمین
تا دعایی بر آسمان نرود
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۳
مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود
هر که راجان بود، از خدمت جانان نرود
آنکه در عشق رخت لاف هواداری زد
به جفا از درت، ای خسرو خوبان، نرود
از خیال من سودا زده اندر ره عمر
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن زلف پریشان نرود
از دماغ من سودا زده عکس رخ تو
به جفای فلک و غصهٔ دوران نرود
آنچنان مهر تو اندر دل و جان ره دارد
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳
هرگزم نقشِ تو از لوحِ دل و جان نَرَوَد
هرگز از یادِ من آن سروِ خرامان نَرَوَد
از دِماغِ مَنِ سرگشته خیالِ دَهَنَت
به جفایِ فلک و غُصهٔ دوران نرود
در ازل بست دلم با سرِ زلفت پیوند
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴
هر که رخسار تو بیند به گلستان نرود
هر که درد تو کشد از پی درمان نرود
آنکه در خانه دمی با تو به خلوت بنشست
به تماشای گل و لاله و ریحان نرود
خضر اگر لعل روان بخش تو را دریابد
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹
زاهد بتکدهٔ عشق هراسان نرود
دامن دل بکشد، از پی ایمان نرود
شهر دل خاصهٔ سلطان محبت گردید
بعد از آن عاقل تدبیر به دیوان نرود
پرده دار تو اگر مژدهٔ دیدار دهد
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۳
هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود
که مرا خون دل از دیده به دامان نرود
آنکه از سینهٔ پرداغ من از مرهم رفت
هرگز از پنجهٔ گلچین به گلستان نرود
آنچه بر چاک دل امروز ز مژگان تو رفت
[...]