گنجور

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی حیرت » گفتار یک صوفی با مردی که کلیدش را گم کرده بود

 

می‌ندانم کاشکی می‌دانمی

که اگر می‌دانمی حیرانمی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

گر ز هرکس جام می بستانمی

کی چنین شایستهٔ سلطانمی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

کاشکی من صاحب صد جانمی

تا همه بر تیر تو افشانمی

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹۳

 

رو بنمودی به تو گر همگی نه جانمی

دیده شدی نشان من گر نه که بی‌نشانمی

سیمبرا نه من زرم لعل لبا نه گوهرم

جوهر زر نمودمی گر نه درون کانمی

لطف توام نمی‌هلد ور نه همه زمانه را

[...]

مولانا
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

من خود مجرّد از همه نام و نشانمی

بر هر صفت که عشق تو گفت آنچنانمی

در گوشۀ فراق تو پیر شکسته ام

آندم که بوی وصل تو آید جوانمی

گاهی ز تاب قهر تو درویش نینوا

[...]

نیر تبریزی