خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴
طرّه مشکین نباشد بر رخ جانان غریب
زانک نبود سنبل سیراب در بستان غریب
ایکه گفتی گرد لعلش خط مشکین از چه روست
خضر نبود بر کنار چشمه ی حیوان غریب
گر بنالم در هوای طلعتش عیبم مکن
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
ای به حسن از عالم انسان غریب
ذات انسانی بود زین سان غریب
هست در چاه زنخدان تو دل
همچو یوسف در چه کعنان غریب
صف کشیده خیل مژگان سیاه
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۲
یکی دو شد ز اجل ماتم روان غریب
دوباره کور شود کور در مکان غریب
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶
در عهد ماست بسکه دل شادمان غریب
از گل تبسم است درین گلستان غریب
هر سو دود، نبیند یک طبع آشنا
کافر مباد همچو سخن در جهان غریب
یک تن نیافتیم که فهمد زبان ما
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۶
تا شدم حلقه بگوش در سلطان غریب
پاسبان حرمش گشتم و دربان غریب
من چسان روی بشکرانه نعمت ننهم
که غریبم من و مهمان شده بر خوان غریب
کی روا دار شود شاه خراسان جهان
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۰
من بلبل غریبم و این آشیانان غریب
گلبن بود غریب تر و گلستان غریب
گر راندت زگلشن و گلبن عجب مدار
ای بلبل غریب بود باغبان غریب
پیش از نسیم صبح شکفته است گل بباغ
[...]