کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۲
گر قرار تو به دلها نه چنانست که بود
عهد ما با غم عشق تو همانست که بود
میل دل با رخت امروز به نوعی دگرست
تو مپندار که زآنسان نگرانست که بود
گر سر زلف تو از پای در افتاد مرنج
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۴۲ - خواجه حافظ فرماید
گوهر مخزن اسرار همانست که بود
حقه مهر بدان مهرو نشانست که بود
جوهر صوف و سقرلاط همانست که بود
ارمک و خاص بدان مهر و نشانست که بود
کیسه اطلس پر گرد عبیر و عنبر
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱
چشم مست تو همان آفت جانست که بود
تیر مژگان تو دلدوز چنانست که بود
نگه گرم همان شعله فشانست که بود
در نگین تو همان زهر نهانست که بود
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱
لب لعل تو همان تلخ زبانست که بود
خشم و ناز ستم جور همانست که بود
گوشه چشم تو با ما نه چنانست که بود
ما همانیم اگر یار همانست که بود
این سیه کاره همان دشمن جانست که بود
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲
باز دل زیر غم عشق چنانست که بود
بار این خسته همان کوه گرانست که بود
سالها بود صلاح دل من صحبت عشق
بازهم مصلحت وقت همانست که بود
بارها آمده بر سینه ام آن ناوک و باز
[...]