گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۳

 

خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ریختن

بر خاک کویش خون و اشک از چشم گریان ریختن

هر گرد دردی کز ره سوداش گرد آورد جان

در خاک هم نتوانم آن از دامن جان ریختن

مجروح نیر غمزه را گفتی ز لب سازم دوا

[...]

کمال خجندی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

اشک حسرت در عذار ما غریبان ریختن

هیچ کم نبود ز خون صد مسلمان ریختن

جان فدای قاتلی کز حیرت نظاره‌اش

زخم ما را شد فرامش خون به دامان ریختن

نیم بسمل می‌طپم در خاک و خون ز آن رو هست

[...]

فصیحی هروی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۹۴

 

نیست آسان خون نعمتهای الوان ریختن

برگریزان مکافات است دندان ریختن!

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۰۲

 

نیست آسان خون نعمت های الوان ریختن

برگریزان مکافات است دندان ریختن

سالها گل در گریبان ریختی چون نوبهار

مدتی هم اشک می باید به دامان ریختن

چشمه خورشید را شبنم نیندازد ز جوش

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱

 

برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریختن

گریه حسرت بود بر عمر، دندان ریختن

نیست از ذکر زبانی جان ودل را هیچ فیض

باده بیهوشت نسازد، از گریبان ریختن

روزی هر کس مقدر گشته از کشت کرم

[...]

واعظ قزوینی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۳

 

سجدهٔ خواریست آب رو پی نان ریختن

این عرق را بی‌جبین بر خاک نتوان ریختن

بهر یک شبنم درین‌ گلشن نفس‌ها سوخت صبح

سهل‌ کاری نیست رنگ چشم‌ گریان ریختن

گرد آثار تعین خجلت آزادگی‌ست

[...]

بیدل دهلوی