خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین والدنیا شروان شاه اخستان
تا بر کنار دجله دوش آن آفت جان دیدهام
از خون کنارم دجله شد تا خود چرا آن دیدهام
سروی ز بستان ارم، شمع شبستان حرم
رویش گلستان عجم کویش دلستان دیدهام
بغداد جانها روی او، طرار دلها موی او
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲
روی تو در حسن چنان دیدهام
کاینهٔ هر دو جهان دیدهام
جمله از آن آینه پیدا نمود
واینه از جمله نهان دیدهام
هست در آیینه نشان صد هزار
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - له ایضا - (کانچه دل اندر طلبش میشتافت - در پس این پرده نهان بود، یافت)
عشق خروشی، که عیان دیدهام
سینه به جوشی، که زیان دیدهام
دل چو ز ناگه به وصالش رسید
بانگ برآورد که: جان دیدهام
گاه رخش را ز درون جهان
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۱۵ - پیری
بیزلف از شست بتان دلها پریشان دیده ام
چونماهی از بیگانگی هر یک گریزان دیده ام
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷
نه همین از بخت بد طوفان ز عمان دیدهام
دایم از جوش تری از قطره طغیان دیدهام
صد خلل در راحت تنهاییم افتاد اگر
زآشنایان گردبادی در بیابان دیدهام
از غم بیخانمانی گریهام رو داده است
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۷
دی صبا را همنشین زلف جانان دیدهام
دوش ازین سودا بسی خواب پریشان دیدهام
بر مثال حلقة زنجیرِ زلف مهوشان
چشم تا وا کردهام بر روی جانان دیدهام
می شوم دیوانه زنجیرم کنید ای دوستان
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۸
دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ام
گل به دامان هوا از گرد جولان دیده ام
داشت امشب یاد گرمیهایش دل را در میان
تا سحر پروانه ای را در چراغان دیده ام
گشت در پیری بهار خاطرم یاد کسی
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱
ای آنکه وصفت را همی برتر ز امکان دیدهام
حس و هم چون بیند ترا در وهم زانسان دیدهام
از پایهٔ قدرت همی کآمد فزونتر هر دمی
در درگهت کان را همی برتر ز کیوان دیدهام
هر شام دامان فلک پر ز اشک خونین شفق
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰
دادهام جان رو نما تا روی جانان دیدهام
گرچه دشوار است دیدارش من آسان دیدهام
خار میآید گل و سنبل بچشمم از دمی
کان رخ گلگون و آن زلف پریشان دیدهام
کی شود یارب شب وصل آید و من با حبیب
[...]