کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۹
نه گل شناسم و نه باغ و بوستان بی تو
که دیده در نگشاید بر این و آن بی تو
ز خضر گیرم و بر خاک ریزم آبحیات
بزندگی شده ام بسکه سرگران بی تو
درین بهار چو گل از سفر توهم باز آی
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲۰
چه دل گشایدم از باغ و بوستان بی تو؟
که شد ز تنگدلی غنچه گلستان بی تو
خبر به آینه می گیرم از نفس هر دم
به زندگی شده ام بس که بدگمان بی تو
ز جنبش نفسم چون جرس فغان خیزد
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴
به کف پیاله به گلشن روم چسان بیتو
چه خون چه باده چه گلخن چه گلستان بیتو
چه گلبنی تو که هر سو برد سراسیمه
دلم چو طایر گم کرده آشیان بیتو
چه گل ز وصل توام بشکفد مرا که گذشت
[...]
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸
نه صبر دارم و نه تاب و نه توان بی تو
توان و تاب و صبوری نمی توان بی تو
من از تو دور غمین تو جدا ز من خوشدل
تو این چنین بی من و من آنچنان بی تو
بهر زمین که دمی با تو بوده ام اکنون
[...]
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵ - به یکی از دوستان نگاشته
به کف پیاله به گلشن روم چسان بی تو
چه خون چه باده چه گلخن چه گلستان بی تو