×
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
چو نزدیک نوشینروان آمدند
همه یک دل و یک زبان آمدند
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۱ - کشتن فرامرز،دیو سیاه
به شادی بر پهلوان آمدند
گشاده دل و شادمان آمدند
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۱ - رفتن فرامرز به شهر فرغان و کشتن فرغان خود را به دست خود و آمدن فرامرز به شهر فرغان به مهمانی بزرگان آن شهر
پذیره بر پهلوان آمدند
شتابان چو باد دمان آمدند
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸
این پری رویان که با زلف پریشان آمدند
آدمی را اصل و فرع فتنه ایشان آمدند
عاشقان را با سر کار پریشان کرده اند
تا به میدان با سر زلف پریشان آمدند
از رخ رنگین قرین آذر برزین شدند
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
لاجرم در فقر سلطان آمدند
بهترین خلق دو جهان آمدند
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۶
از رسن زلف تو خلق به جان آمدند
بهر رسن بازیش لولیکان آمدند
در دل هر لولیی عشق چو استارهای
رقص کنان گرد ماه نورفشان آمدند
در هوس این سماع از پس بستان عشق
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۹
از سوی دل لشکر جان آمدند
لشکر پیدا و نهان آمدند
جامه صبر من از آن چاک شد
کز ره جان جامه دران آمدند
چادر افکنده عروسان روح
[...]
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۶۶ - رها کردن مشکور کودکان را و فرستادن به طرف قادسیه
روان سوی خرماستان آمدند
به زیر درختی نهان آمدند