×
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۷
دیده دیدن رویت ز خدا می طلبیم
در رخ نور وشت نور و صفا می طلبیم
مدّتی تا ز غمت دل به جفا بنهادیم
لیکن از کوی صفا بوی وفا می طلبیم
ما نداریم گناهی، چو تو می گویی نیست
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۰
خستهحالیم و ز زلف تو شفا میطلبیم
دردمندیم و ز وصل تو دوا میطلبیم
هرکسی را ز تو گر هست به نوعی طلبی
ما به هر وجه که هست از تو تو را میطلبیم
از خدا نعمت جنت طلبد زاهد و ما
[...]
ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶
ما وصال تو به زاری و دعا میطلبیم
دردمندیم و ز لعل تو دوا میطلبیم
همچو حجّاج به احرام درت بسته میان
کعبهٔ کوی تو از راه صفا میطلبیم
هرکسی از پی مقصود خود اندر طلبی است
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۰
در کمال است جمال تو که ما می طلبیم
این زمان فرصت وصلت ز خدا می طلبیم
تو ببتخانه و ما بهر تو در کعبه بذکر
الله الله تو کجا ما ز کجا می طلبیم
ما نه آنیم که رنجیده ز دشنام شویم
[...]