باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۹
ای آن که شب و روز خدا می طلبی
کوری گرش از خویش جدا می طلبی
حق با تو به صد زبان همی گوید راز:
سر تا قدمت منم، که را می طلبی؟
باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰
ای صوفی صافی که خدا میطلبی
او جای ندارد، ز کجا میطلبی؟
گر زانکه شناسی اش چرا می خواهی
ور زانکه ندانی اش که را میطلبی؟
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲
خودپرستی مکن ار زان که خدا میطلبی
در فنا محو شو ار ملک بقا میطلبی
خبر از درد نداری و دوا میجویی
اثر از رنج ندیدی و شفا میطلبی
ساکن دیری و از کعبه نشان میپرسی
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲
ای که حاجت ز در اهل ریا میطلبی
نقد مقصود کجا و تو کجا میطلبی
جای آن است که خون تو بریزند ای دل!
سستهمت! نظر از غیر چرا میطلبی؟
تا تو در بند خودی راه به جایی نبری
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۰۳
ای که از بیبصران راه خدا میطلبی
چشم بگشای که از کور عصا میطلبی
ای که داری طمع وقت خوش از عالم خاک
نور از ظلمت و از درد صفا میطلبی
ای که داری طمع مهر و وفا از خوبان
[...]
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۵
عشق آن تو شد، تواش کجا میطلبی
با توست ازین و آن چرا میطلبی
با آن که چو غنچه رسته گل در بغلت
تو نکهتش از باد صبا میطلبی