گنجور

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۱۰ - در مدح ملک اتسز

 

بی جاه تو آسایش اسلام نباشد

بی ملک تو آرایش ایام نباشد

افلاک چه گوید؟ که ترا خاک نبوسد

ایام که باشد؟ که ترا رام نباشد

جز دست تو هنگام سخا نیست بگیتی

[...]

وطواط
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

عشاق تو را درد سر عام نباشد

در دایرهٔ سوختگان خام نباشد

در بارگه عشق خرد را نبود راه

کان مجلس خاص است و ره عام نباشد

آنجا که زند یار سراپردهٔ غیرت

[...]

ناصر بخارایی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵

 

ما را سر کفر و غم اسلام نباشد

جائی که همه ننگ بود نام نباشد

در مجلس خاصان دف و چنگ و می صافی

خوش باشد اگر درد سر عام نباشد

ای مدّعی بر من مفشان خرقهٔ سالوس

[...]

ناصر بخارایی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۹

 

یک لحظه مرا بی رخت آرام نباشد

دل را بجز از لعل لبت کام نباشد

هیهات که من با تو توانم که نشینم

چون سوی توام زهره پیغام نباشد

در صحبت ما زاهد افسرده نگنجد

[...]

حسین خوارزمی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۴

 

اگر تعین عنقا هوس پیام نباشد

نشان خود به جهانی برم که نام نباشد

چه لازم ست به دوشم غم آدا فکند کس

حق بقا دونفس خجلت است و وام نباشد

حیا ز ننگ خموشی ‌کدام نغمه‌ کند سر

[...]

بیدل دهلوی