×
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن
چو شد یار با بارهٔ گام زن
براند اسب گرم آن دلارام زن
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۴۸ - نصیحت کردن پادشان سلامان را
دست دل در شاهد رعنا مزن
تخت شوکت را به پشت پا مزن
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۱ - صحبت سیم با پیر حقیقت بین و یافتن مرید گوهر مقصود از حقه حق الیقین
در پی آن کام شدی گام زن
نایره در خرمن آرام زن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵۹
نیستی کوه گران، بر سیر پشت پا مزن
دامن خود را گره بر دامن صحرا مزن
در محیط آفرینش خوش عنان چون موج باش
چون حباب از ساده لوحی خیمه بر دریا مزن
یا مرید سرو و گل، یا امت شمشاد باش
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶۰
با توانایی به اهل فقر استغنا مزن
عاجزان را دستگیری کن، به دولت پا مزن
با قضای آسمانی چاره جز تسلیم نیست
در محیط بیکران زنهار دست و پا مزن
جز در دل نیست امید گشاد از هیچ در
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶۸
پیش قضای حق دم چون و چرا مزن
در بحر بی کنار عبث دست و پا مزن
تا در دل تو داعیه اعتراض هست
خاموش باش و دم ز مقام رضا مزن
کوته شود زبان ملامت ز احتیاط
[...]
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۰ - در معنی اینکه حسن سیرت ملیه از تأدب به آداب محمدیه است
نغمه ئی داری اگر تنها مزن
جز بشاخ بوستان ما مزن
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۷ - خطاب به مخدرات اسلام
از سر سود و زیان سودا مزن
گام جز بر جادهٔ آبا مزن