گنجور

عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل عاشر - اصل و حقیقت آسمان و زمین نور محمد ص و ابلیس آمد

 

نادیده رخان تیره ایامان را

نادیده ز دور دوزخ آشامان را

دعوی چه کنی عشق دل‌‌آرامان را

با عشق چه کارست نکونامان را

عین‌القضات همدانی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹

 

از خاک ندیده تیره ایامان را

از دور ندیده دوزخ آشامان را

دعوی چکنی عشق دلارامان را

با عشق چکار است نکونامان را

مولانا
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

نخواهد گشت خالی ساغر می شادکامان را

چنین مگذار لب تشنه شکست افتاده خامان را

زبانم لال بادا تا نگویم از که می‌نالم

که باشم من که بدنامی رسانم نیک‌نامان را

شدی خندان و بیرون آمدی ابرو ترش کرده

[...]

بابافغانی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

از بدنامی چه باک بدنامان را؟

کس چون شکند شکسته‌اندامان را؟

از شعله قهر، عاشقان را چه غم است

اندیشه ز سوختن بود خامان را

قدسی مشهدی