گنجور

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶

 

ای جوادی که کوه و دریا را

باعطای تو ملک و مال نماند

شکر انعام تو به جان گویم

که زبان را در او مجال نماند

آن درختی است بر تو که ازو

[...]

ابوالفرج رونی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۹

 

از زمانه منال خاقانی

گرچه در غربتت منال نماند

که زمانه هم از تو نالان تر

که کرم را در او مجال نماند

قفل پندار برکن از در دل

[...]

خاقانی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۹۸

 

سرو را خطه کمال نماند

رونق گلشن جمال نماند

طاق ایوان مکرمت بشکست

سرو بستان اعتدال نماند

چشم بختم بخفت و مردم را

[...]

جلال عضد
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

خزان رسید و گلستان به آن جمال نماند

سماع بلبل شوریده رفت و حال نماند

نشان لاله ی این باغ از که می پرسی

برو کز آنچه تو دیدی بجز خیال نماند

بشکل و رنگ رخت از خزان کمالی یافت

[...]

بابافغانی