گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱

 

ندارد کسی خوار فال مرا

کجا بشمرد ماه و سال مرا

فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن

 

به من گر سپارید خال مرا

عزیز مرا هم حمال مرا

عیوقی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲

 

غم کرد ریاض، جانِ مه و سال مرا

آئینه ندارد دلِ خوش‌حال مرا

صیاد ز بس که دوستم می‌دارد

بسته است در آغوشِ قفس بال مرا

خاقانی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

چه عقل و دانش و هوشیست بر کمال مرا

که ی برد دگر آن خط برون ز حال مرا

شراب کوثر اگر ساقیش نه دوست بود

حرام باد اگر آن می بود حلال مرا

چو خضر از آب حیات لبت نگردم سیر

[...]

اهلی شیرازی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۳۷۱- جفایی استر آبادی

 

نه محرمی که بگوید بیار حال مرا

نه همدمی که زخاطر برد ملال مرا

سام میرزا صفوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۵

 

کجا به دام کشد سایه نهال مرا

شکوفه خنده شیرست از ملال مرا

فروغ گوهر من از نژاد خورشیدست

به خیرگی نتوان کرد پایمال مرا

چنین که لقمه غم در گلوی من گره است

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۹

 

جواب لعل تو، شیرین کند سئوال مرا!

مکیدنش چکند تا لب خیال مرا؟!

واعظ قزوینی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰

 

بس که دارد ناتوانی نبض احوال مرا

بازگشتن نیست از آیینه تمثال مرا

خاک نم‌گل می‌کندسامان خشکی از غبار

سیرکن هنگامهٔ ادبار و اقبال مرا

بسکه درمیزان هستی سنگ قدرم بیش بود

[...]

بیدل دهلوی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

شبیه ماه مکن طفل خردسال مرا

چو آفتاب نخواهی اگر زوال مرا

در این قفس چو مرا قدرت پریدن نیست

خوشم که سنگ حوادث شکست بال مرا

نهاد سر به بیابان ز غم دل وحشی

[...]

فرخی یزدی