×
فلکی شروانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند
ای بزم شاه شروان چندان جمال داری
کاندر جمال باقی حد کمال داری
شاید که بی خلافت مثل بهشت خوانم
که حسن بی نهایت با خود مثال داری
فتوی که دادت آخر کایدون میان مردم
[...]
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷
از من طمع وصال داری
الحق هوس محال داری
وصلم نتوان به خواب دیدن
این چیست که در خیال داری
جائی که صبا گذر ندارد
[...]
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۷ - در سؤال کردن پیر از ابلیس در پاکی در لعنت و نافرمانی کردن فرماید
اگرچه سرّ حال و قال داری
که اینجاگه عیان اغلال داری
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۲۴ - غزل
از ما طمع وصال داری
الحق هوسی محال داری
وصلم نتوان به خواب دیدن
این چیست که در خیال داری
جایی که صبا گذر ندارد
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۷ - خبر یافتن پدر مجنون از عشقبازی وی با لیلی و نصیحت کردن در آن باب
کای جان پدر چه حال داری
رو بهر چه در وبال داری
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹
چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری
برو و بکش دو جامی که بسی ملال داری
دل تست فارغ از غم که شراب عیش خوردی
تو به عیش کوش و مستی که فراغ بال داری
تو نشسته در مقابل من و صد خیال باطل
[...]