×
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۰ - نامه کسری به هرمزد
چو نیکی کند با تو پاداش کن
ابا دشمن دوست پرخاش کن
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۷ - تفسیر این آیت کی ان تستفتحوا فقد جائکم الفتح ایهای طاعنان میگفتید کی از ما و محمد علیه السلام آنک حق است فتح و نصرتش ده و این بدان میگفتید تا گمان آید کی شما طالب حقاید بی غرض اکنون محمد را نصرت دادیم تا صاحب حق را ببینید
که اگر حقست او پیداش کن
ور نباشد حق زبون ماش کن
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۴ - قصهٔ ایاز و حجره داشتن او جهت چارق و پوستین و گمان آمدن خواجه تاشانش را کی او را در آن حجره دفینه است به سبب محکمی در و گرانی قفل
هر چه یابی مر ترا یغماش کن
سر او را بر ندیمان فاش کن
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۱۱ - بردن فغفور چین در نزد سام و خلاصی یافتن از بند
بسان تکش خان شه تاشکن
که آوره بر جان بتها شکن
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۲ - مناجات و استدعا به متابعت امر ادعونی استجب لکم و اشارت به بعضی از احوال و اطوار صوری و معنوی سالکان راه طریقت کثرهم اللّه تعالی بین الانام
واله رخسار جان افزاش کن
در مقام نیستی مأواش کن
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۷
از پی اسرار خود، کم با کسی پرخاش کن
راز پنهانی که داری همچو گل خود فاش کن
در گره تا چند داری همچو گوهر آب را
پنجهٔ مژگانی از دریادلی دُرپاش کن
زشت اگر گفتم ترا، از من چرا رنجیدهای
[...]