ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۴
او شد جوان و آه جوانی من برفت
یاقوت من زرفتن او کهربا شده است
تا در هوای عالم پیری فتاده ام
شخصم ضعیف گشت و دلم در هوا شده است
غم شد جوان چو روز جوانی من برفت
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۶ - حکایت الوصال فی شرح البلال
چون جهان جمله ز یک پیدا شده است
عقلها جمله ز یک گویا شده است
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
مه ز جور فلک دوتا شده است؟
یا ز مه پاره ای جدا شده است
دل ز دستم شد و نیامد باز
تا بدست که مبتلا شده است؟
زلف را بیش ازین بباد مده
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۵
تا زلف او به باد صبا آشنا شده است
از دست دل عنان صبوری رها شده است
نتوان گرفت آینه از دست او به زور
از خط سبز بس که رخش باصفا شده است
صبح امید بر در دل حلقه می زند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۶
از خاکمال دام، پرم توتیا شده است
از مالش استخوان تنم رونما شده است
حال شکاف سینه و پیکان او مپرس
یک مشت استخوان، قفس صد هما شده است
داند چه قسم دولتی از دست داده ام
[...]
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴ - انتقادی نسبت به مستشاران آمریکایی
این غنچهٔ نوشکفته، خوش وا شده است
واین غورهٔ نارسیده حلوا شده است
آن را که برای نوکری آوردیم
دیری نگذشته زود آقا شده است
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵ - صندوق آرا
صندوقچهای که جای آرا شده است
هم روح گداز و هم دل آرا شده است
دیو و دد و دام و وحش و طیر است در آن
این جعبه مگر جنگل مولا شده است