انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۰
ای دل ز سر نهاد پرواز مکن
فرجام نگر حدیث آغاز مکن
خاک از سر این راز نهان باز مکن
خود را و مرا در سر این راز مکن
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
بر در خویش سرفرازم کن
وز در خلق بینیازم کن
باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸
اندر ره حق تصرف آغاز مکن
چشم بد خود به عیب کس باز مکن
سّر همه بندگان خدا می داند
در خود نگر و فضولی راز مکن
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۲۲
ناجنسان را تو محرم راز مکن
جز خدمت محرمان تو دمساز مکن
خواهی که سخن زپرده بیرون نشود
خونابه همی خور و دهن باز مکن
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۲۰
با خلق خدا تصرّف آغاز مکن
چشم خود را به عیب کس باز مکن
سرّ دل هر کسی خدا داند و بس
در خود بنگر فضولی آغاز مکن
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۹
مقام ناز نداری برو تو ناز مکن
چو میوه پخته نگشت از درخت بازمکن
به پیش قبله حق همچو بت میا منشین
نماز خود را از خویش بینماز مکن
گهی که پخته شدی از درخت فارغ باش
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳۴
با دل گفتم عشق تو آغاز مکن
بازم در صد محنت و غم باز مکن
دل تیرهگیی کرد و بگفت ای سره مرد
معشوق شگرفست برو ناز مکن
همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۹ - در مذمت از واعظانی که به فرموده خویش عمل نکنند
دست حرص و هوا دراز مکن
دهن ماره آز باز مکن
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۰
عشق را حمل بر مجاز مکن
جان ده ار عاشقی وناز مکن
با خودی گرد کوی عشق مگرد
مؤمنی بی وضو نماز مکن
دست باخود بکار دوست مبر
[...]
شاه نعمتالله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۲
ای خواجه به جامهٔ کسان ناز مکن
بی حسن و کرشمه ناز آغاز مکن
چون نیست ترا قماش بزازی هیچ
اندر سر بازار دکان باز مکن
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۸ - عقد سی و هفتم در دلالت رعایا چه غایب و چه حاضر به حق شناسی و شکرگزاری سلاطین چه عادل و چه جابر
پرده تنگدلی ساز مکن
داستان گله آغاز مکن
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸
مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن
زبان کوته ما را به خود دراز مکن
مکن مباد که عادت کند طبیعت تو
بد است این همه عادت به خشم و ناز مکن
پر است شهر ز ناز بتان نیاز کم است
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴
چه کم میگردد از حشمت بلاگردان نازم کن
نگاهی چند ناز آلوده در کار نیازم کن
درخت میوهای داری صلای میوهای میزن
ولی اندیشه از گستاخی دست درازم کن
به دیوانش مرا کاری فتاد ای لطف پنهانی
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۹
قتل ارباب هوس نامزد ناز مکن
سوی این قوم نگاه غلط انداز مکن
گوش کم حوصله چون دیده دل محرم نیست
مکش از رشک مرا لب به سخن باز مکن
برگریزان پر و بال بهار دگر است
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۸ - باقی تبریزی علیه الرحمه
در کوی جهان چنگ هوس ساز مکن
خودبینی و خودفروشی آغاز مکن
گر کامِ دلت نشد میسر مستیز
از بهر نیاز آمدهای ناز مکن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۸ - باقی تبریزی علیه الرحمه
در کوی جهان چنگ هوس ساز مکن
خودبینی و خودفروشی آغاز مکن
صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۱۲
یا رب به محبت خود انبازم کن
درهای یقین به روی دل بازم کن
با آه شراره خیز دمسازم کن
با اشک ستاره ریز همرازم کن