گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

گهی رامین بگفتی زاری خویش

ز درد عشق و هم بیماری خویش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۴۸ - فصل در مذمّت مرائی و ریائی

 

تاببینی توکم عیاری خویش

زین چنین شور و زشت‌کاری خویش

سنایی
 

عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۹۱

 

یا رب تو مرا مدد کن از یارِی خویش

خط برگنهم کش از نکوکاری خویش

گر برگیری دستِ کرم از سر من

هرگز نرهم ز سر نگونساری خویش

عطار
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۳

 

منم و گوشه تنهایی و بی یاری خویش

گشته مشغول به کار خود و بیکاری خویش

ساکن کنجم و دیوانه شده‌ستم از چه

از دل آزاری اصحاب و سبک باری خویش

شیوه ای هست مرا بی غرض از ای هم نفسان

[...]

حکیم نزاری
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۴ - غزل گفتن عیینه در حسب حال خود

 

توبه کن از گناهکاری خویش

شرم دار از نه شرمداری خویش

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۱

 

من نه آنم که بنالم ز دل افکاری خویش

که مرا غایت کام است جگر خواری خویش

کام دل از تو نجویم که بسی خوش دارم

خار خار جگر و سوز دل و زاری خویش

ای طبیب ار نکنی چاره من وقت خوش است

[...]

اهلی شیرازی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲۶

 

عارف از موت اختیاری خویش

زندگی دید و پایداری خویش

حزین لاهیجی