گنجور

نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۸ - ادامه

 

چو بر مغز پدر این ماجرا ریخت

تو گفتی ابر رحمت بر گیاریخت

نوعی خبوشانی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

ساقی که می‌ خود همه در جام شمار ریخت

مستی همه در باده و پیمانه ما ریخت

من چون مژه از نشو و نما مانده و چشمم

سرمایه صد ابر برین خشک گیا ریخت

مغرور کرم گلشن خود را به عبث سوخت

[...]

فصیحی هروی
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

تیغ غضبت خون همه اعدا ریخت

یک بنده تو آب رخ دریا ریخت

جمعیتشان سبحه تزویری بود

بگسست چو دانه بر درت سرها ریخت

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۴۳

 

به گریه جوهر بینش ز دیده ما ریخت

بهار عنبر ما در کنار دریا ریخت

صائب تبریزی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۵ - جواب

 

خدا این می بجام اولیا ریخت

ننوشد جز ولی می کش خدا ریخت

صفای اصفهانی
 
 
sunny dark_mode