چو بر مغز پدر این ماجرا ریخت
تو گفتی ابر رحمت بر گیاریخت
به دل زد نشتری از راه گوشش
که بیخود گشت و باز آمد به هوشش
سخن از لب سفر ناکرده تا گوش
جوابش چاره جویی بود و خاموش
پی حاجت روا کردن ز جا جست
کمر بر جان و جان را بر میان بست
زبیم خوی چرخ آبنوسی
هماندم ساخت ترتیب عروسی
هر آنچش بود در خاطر ذخیره
که چشم عقل از آن می بود خیره
برون آورد بهر رونق کار
ز هر جنسی یکی یوسف به بازار
تمنا را به صد پیرایه پیراست
مهیا شد فروتر ز آنچه می خواست
چو گنج خاطر از اندیشه پرداخت
بر دختر پرستان قاصدی تاخت
که ای کاشانه تان از حسن آباد
رسید اینک به سوی حجله داماد
شما هم جشن سور آماده سازید
جهان خرم بهار از باده سازید
زمین و آسمان را تحت تا فوق
بیارائید از پیرایهٔ ذوق
هواداران دختر غافل از کار
که ابر انتظار آمد گهربار
چو آن صوت نشاط افزا شنودند
در صد خلد بر خاطر گشودند
سماع از شوق سر از پا نمی یافت
ز شادی خنده بر لب جا نمی یافت
شکر لب چو شنید این مژده بر خاست
قد خود را به چشم خود بیاراست
شکفت اندر دلش ذوق خرامی
ز هر گامی زمین را داد کامی
گرفته بر میان دامن کمروار
چو دست عاشقان در گردن یار
روان شد چون گلستان شکفته
به دامن گرد حسن از راه رفته
گلستان نسیمش خفته بر گل
گلش چشم و گلابش اشک بلبل
ندیده چشم بد روی گل او
قفس نشنیده بانگ بلبل او
چو لختی شد عنان جنبان شوخی
عنان برتافت از جولان شوخی
به روی زانوی مشاطه بنشست
چو ساغر بر لب و آئینه در دست
چو بنشست از خرام آن نخل نو خیز
ز گل شد دامن مشاطه لبریز
ولی بر خوبیش زیور گران بود
رخش مشاطهٔ مشاطگان بود
رخ مه در نقاب سایه حیف است
چنین روئی به این پیرایه حیف است
نگار عارضش خرم بهاری
بهاری را چه آراید نگاری
زمین چون گل ز خوبی آفریده
لبش چون غنچه ای کز گل دمیده
ز عکس چهره خال عنبرش
نمود ی قطرهٔ خون بر جبینش
ز عنبر بو نسیم زلف آن گل
شده مژگان شانه شاخ سنبل
به خوی شسته رخ گلگونه هر دم
که گل زیور نخواهد غیر شبنم
چو بر تن پای تا سر زیور آراست
چو لؤلؤی تر از جیب صدف خاست
به مادر گفت لب مست تبسم
که ای بخت از تو شاداب ترحم
به ترتیب نشاط آراستن کوش
به شوق افزودن و غم کاستن کوش
چو مصر دل بیارا بام و دیوار
که اینک می رسد یوسف به بازار
چمن پیرایه حسن نزهت آئین
به از صد چین صورتخانهٔ چین
چو بشنید این بشارت مادر پیر
جوان گشت از طرب چون باد شبگیر
به عزم کار سازی تند بر جست
نشد تا کارها آماده ننشست
به یک فرمان که از دل برزبان ریخت
متاع کان و دریا با هم آویخت
پس از یک هفته ترتیب عروسی
زمین داد آسمان را خاک بوسی
ز هردو سوی چون آماده شد کار
منجم نقش ساعت زد به پرگار
ز اختر ساعت سعدی گزیدند
چو در در رشتهٔ طالع کشیدند
نواسنجان مجلس خرم و شاد
سپرده چشم جان در راه داماد
که کی چون شمع بخت از در درآید
شب پروانه را ظلمت سرآید
همه غافل ز لعبت باز گردون
که تا آرد چه نقش از پرده بیرون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از فردوسی درباره وقایع شادمانی و برگزاری عروسی است. پدر در شگفتی و بیخودی متوجه میشود که باید برای دخترش جشن عروسی برپا کند. او به سرعت اقدام به تهیه وسایل و تدارکات میکند و قاصدی به خانه دختر میفرستد تا خبر برگزاری جشن را اعلام کند.
پدر و مادر دختر با شوق و شادابی این خبر را دریافت کرده و برای آماده کردن جشن به استقبال میروند. فضای جشن، سرشار از شادی و شور و نشاط است و توصیفاتی زیبا از زیبایی دختر و جلوههای طبیعی در کنار هم آمده است. همه چیز به طرز مطلوبی آماده میشود و انتظار میرود که داماد به زودی وارد مراسم شود. در این میان، نشانهها و پیشگوییهایی از ستارهشناسان هم به چشم میخورد که زمان خوشحالی و ملاقات را برای آنها مشخص میکند.
در کل، شعر به وصف زیبایی شادی، عشق و عشق ورزی در مراسم ازدواج پرداخته و نشاندهنده اهمیت و زیبایی این مراسم در فرهنگ ایرانی است.
هوش مصنوعی: وقتی این داستان بر دل پدر نازل شد، گویی باران رحمت بر زمین بارید.
هوش مصنوعی: صدایی ناگهانی او را متوجه خود کرد و به شگفتی از حال بیخبریاش بازگشت و به حالت عادی درآمد.
هوش مصنوعی: هنگامی که کسی هنوز سفر نکرده، صحبت از سفرش فقط در حد گفتمان است و تا زمانی که جوابی برای این سخنان نیابد، ساکت میماند.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به خواستهات، باید تلاش کنی و با عزمی راسخ به جلو بروی، چون در این مسیر نیاز به قدرت و استقامت داری.
هوش مصنوعی: در لحظهای که چرخ آبنوس به حرکت درآمد، دیرینهی افکار و روحیات ایجاد شده، به ما نظم و ترتیب میدهد، مانند تدارکات یک مراسم عروسی.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در ذهن ذخیره شده، آن قدر جذاب و دلنشین است که عقل به آن خیره میشود و نمیتواند از آن چشم بردارد.
هوش مصنوعی: به هر حال برای رونق کار، از هر چیزی یک نمونه ارزشمند و خاص به بازار عرضه کن.
هوش مصنوعی: خواستهای که با آرایش و زیبایی خاصی همراه شده، به گامهایی نزدیکتر از آنچه که انتظار میرفت، رسید.
هوش مصنوعی: به دنبال آرامش و آسایش ذهن، پیامبری به سوی پرستشکنندگان دختران فرستاده شد.
هوش مصنوعی: ای کاش که خانهتان از محلهای زیبا و خوشمنظر به سمت محل زندگی داماد رسیده باشد.
هوش مصنوعی: شما هم برای برگزاری جشن و سرور اقدام کنید تا جهان در بهار از خوشی و نشاط پر شود.
هوش مصنوعی: زمین و آسمان را از زیباییها و هنر پر کنید و با ذوق و سلیقهتان تزئین کنید.
هوش مصنوعی: طرفداران دختر، بیخبر از اینکه ابر انتظار، مملو از گوهرهای ارزشمند است.
هوش مصنوعی: وقتی آن صدای شاداب و خوشایند را شنیدند، در دلشان هزاران نعمت و خوشی به یاد آمد.
هوش مصنوعی: شور و شوق سماع او را به کلی در خود غرق کرده بود و از خوشحالی لبخند از چهرهاش کم نمیشد.
هوش مصنوعی: شکر لب وقتی این خبر خوش را شنید، قدش را به چشم خود زیبا و آراسته کرد.
هوش مصنوعی: در دل او شادی و شوقی به وجود آمد که با هر گام، زمین را خوشحال و راضی کرد.
هوش مصنوعی: دستهای عاشقان بر گردن محبوب خود است و دامن کمروار به زیبایی در آغوش میخوابد.
هوش مصنوعی: روح او مانند گلی که در باغ شکفته و خوشبو است، به دامن زیبایی و لطافت میرسد.
هوش مصنوعی: گلستانی که نسیم در آن خوابیده و بر گلها چشمی دارد و گلابش به مانند اشک بلبل است.
هوش مصنوعی: چشمان بدخواه هیچگاه زیبایی گل او را نمیبینند و قفس نمیتواند صدای دلنشین بلبل او را بشنود.
هوش مصنوعی: به محض اینکه کنترل را از دست میدهد، شوخی به آرامی از میدان خارج میشود.
هوش مصنوعی: او بر زانوی آرایشگر نشسته، همانطور که جامی در دست دارد و آئینهای هم در دست دیگرش است.
هوش مصنوعی: وقتی که آن نخل جوان و تازه از حرکت ایستاد، دامن آرایشگر از گل پر شد.
هوش مصنوعی: زیبایی او آنقدر خاص و ارزشمند است که به مانند جواهرات گرانبها به آراستگی نیاز دارد و چهرهاش آرایشگرهایی حرفهای را برای زیباتر شدن جذب میکند.
هوش مصنوعی: آرایش و زیبایی چهرهی ماه، در سایهی نقاب پوشیده شده است، و این واقعاً جای تأسف دارد که چنین صورتی با زینتها و پیرایهها پوشانده شود.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهاش مثل بهار است و هیچ زیبایی نمیتواند مانند او باشد.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر زیباییاش شبیه گل آفریده شده است و لبهایش مانند غنچهای است که از گل جوانه زده است.
هوش مصنوعی: از تصویر صورت او، لکهای از خون بر پیشانیاش نمایان شده است.
هوش مصنوعی: عطر خوش عود و بوی نسیم از موهای آن گل در کنار مژگانش، شاخ سنبل را زینت بخشیده است.
هوش مصنوعی: هر لحظه که گل زیبا میشود، به خاطر پاکی و لطافت خود، به غیر از شبنم چیزی را الزاماً نمیپسندد.
هوش مصنوعی: وقتی که از سر تا پا به زیورآلات آراسته شد، مانند مرواریدی تازه از داخل صدف جلوه کرد.
هوش مصنوعی: مادر لبخندی مستانه زد و گفت: ای سرنوشت، تو از محبت و رحمت او شادابتر هستی.
هوش مصنوعی: برای شاداب کردن زندگی، خود را آماده کن و سعی کن با شادی بیشتر در آن قدم برداری و اندوه را کم کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که مصر آماده و با شکوه شده است، باید به استقبال آمدن یوسف به بازار برویم.
هوش مصنوعی: چمن زیباییهای خود را به زیباییهای ظاهری ترجیح میدهد، زیرا زیبایی واقعی در نزهت و سرسبزی است نه در زینتهای ظاهری و ظلمات صورت.
هوش مصنوعی: زمانی که مادر پیر این خبر خوش را شنید، جوان و شاداب شد و مانند باد شبهنگام به وجد آمد.
هوش مصنوعی: برای انجام کاری سریع و فعال میشد، اما تا زمانی که کارها به درستی آماده نشوند، موفقیتی حاصل نمیشود.
هوش مصنوعی: با یک کلامی که از دل بیرون آمده، ارزش و زیبایی الماس و دریا به هم پیوسته است.
هوش مصنوعی: بعد از گذشت یک هفته، زمین به آسمان نشان داد که باید شادمانی عروسی را برگزار کند.
هوش مصنوعی: وقتی کار منجم از هر دو طرف آماده شد، با استفاده از پرگار نمودار ساعت را ترسیم کرد.
هوش مصنوعی: از ستارهها زمان خوشبختی را انتخاب کردند، مانند اینکه وقتی او را در چنگال سرنوشت گرفتند.
هوش مصنوعی: در مجلس شاد و سر به راه، چشمان دل به راه داماد دوخته شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که شمع بخت به درون بیاید، شب برای پروانه مانند تاریکی خواهد بود.
هوش مصنوعی: همه غافل از بازیهای دنیا هستند و نمیدانند که سرنوشت چه تصاویری را از پرده زندگی به نمایش خواهد گذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.