ساقی که می خود همه در جام شمار ریخت
مستی همه در باده و پیمانه ما ریخت
من چون مژه از نشو و نما مانده و چشمم
سرمایه صد ابر برین خشک گیا ریخت
مغرور کرم گلشن خود را به عبث سوخت
کآتش بود آن آب که از روی گدا ریخت
رفتم که کف پای سگان تو ببوسم
رنگ از رخ گلهای گلستان حیا ریخت
غم دید که بی دانه فصیحی نشود صید
آورد کفی اخگر و در دام بلا ریخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تأثیرات عشق و مستی است. ساقی، نوشیدنی خود را در جام میریزد و مستی همه جا را فرا میگیرد. شاعر خود را مانند مژهای میداند که در اثر بیاحتیاطی به حال و روزی افتاده و از آن غم میگوید. او به غرور و دلشکستگی گلشن اشاره میکند و بیان میکند که عشق مانند آتش است. در انتها، شاعر به تواضع خود اشاره کرده و میخواهد پاهای محبوبش را ببوسد، با این حال غم و درد را نیز احساس میکند و تلاشی نامیمون برای جلب توجه و محبت را نشان میدهد. به طور کلی، تصویرسازهایی از احساسات عمیق و تضادهای عاشقانه در این شعر وجود دارد.
هوش مصنوعی: آن ساقی که شراب را در جام تو ریخت، تمام حال و هوای مستی و خوشی را نیز در نوشیدنی و لیوان ما جاری ساخت.
هوش مصنوعی: من مانند مژهای هستم که از رشد و نمو باز ماندهام و چشمانم ثروتی از ابرهای خشک است که بر سر گیاهان ریخته شده است.
هوش مصنوعی: کسی که به زیبایی و جاذبه خود مغرور است، بیهوده خود را در آتش انداخته است؛ زیرا آبی که از چهره آن درویش نازل شد، خود آتشین بود.
هوش مصنوعی: رفتم تا پاهای سگان تو را ببوسم، زیرا رنگ رخسار گلهای گلستان حیا را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: غم فهمید که برای صید کردن کلمات زیبا، نیاز به دانهای ندارد، پس آتش و خاکستر را جمعآوری کرد و در دام مشکلات ریخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.