گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۵

 

هر چند دلم زعشق آزار کشید

آزرده نشد ز عشق و این بار کشید

چندان نبریدم از بتان کاخر کار

سررشته عشق من به زنار کشید

اهلی شیرازی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

نقاش ازل که صورت یار کشید

نقش و خال و زلف و رخسار کشید

از بهر ظهور معنی آن صورت را

بر دیده طالبان دیدار کشید

فضولی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵

 

دل فسرده نه دستی ز کار و بار کشید

که در ره تو تواند ز پای خار کشید

بهوش خویش نیامد دل و دمید خطش

دواند ریشه جنونی که تا بهار کشید

بچاره موج حوادث فتاده ام، چکنم

[...]

کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » ترجیعات و ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در رثاء حاج محمد جان قدسی و تاریخ فوت او

 

اگر استاد سخن دست و دل از کار کشید

چون میان سخن و سامعه دیوار کشید

ساز اقسام سخن زو بنوا شد که زفکر

گشت باریک و بقانون سخن تار کشید

راه اقلیم سخن بسته نمی گشت فلک

[...]

کلیم
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۸

 

چو شعله آن گل رویم به روی خار کشید

به جای سرمه به چشمم خط غبار کشید

چه سادگی ست که خال لب تو آخر کار

به گرد خویش چو هندو ز خط حصار کشید

به رهروان جهان ترک آشنایی کرد

[...]

سلیم تهرانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۲

 

بوالهوس لاف محبت زد و آزار کشید

کور دل صورت آیینه به دیوار کشید

شور دیوانگیم درس محبت آموخت

کارم از خدمت زنجیر به زنار کشید

قطره خون شد و در دیده حیرت جا کرد

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode