گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۵

 

ای تن تو به طبع بار بیمار کشی

خوشدل خوشدل رنج و غم یار کشی

از چرخ همی بلای بسیار کشی

خوش بر تو نهد بار که خوش بار کشی

مسعود سعد سلمان
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲

 

دوست داری که دوستدار کشی

هر دلی را هزار بار کشی

تو گرفتار عشق را زِ نهان

دَم دَهی پَس به آشکار کشی

رشتهٔ جانْ سیَه کُنی چون شمع

[...]

خاقانی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۵

 

هر دمم مست به بازار کشی

راستی چست و به هنجار کشی

می عشقم بچشانی و مرا

مست گردانی و در کار کشی

گاهم از کفر به دین باز آری

[...]

عطار
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۹

 

بکوش و روی مگردان ز جور و بارکشی

مگر مراد دل خویش در کنار کشی

چو اختیار دلت عشق روی دلداریست

ضرورتست که جورش به اختیار کشی

به یاد او قدح زهر ناب می‌باید

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۴۴ - در تناکح و توالد

 

روز تا شب بلا و بار کشی

تا شبش تنگ در کنار کشی

اوحدی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸

 

تا بدانی که دوستدار کشی

نکشی چون من، ار هزار کشی

تا کی از عشوه نیم مستان را

بشکنی جام و در خمار کشی

آتشم زن که زنده گردم باز

[...]

عرفی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۴

 

چه خوش بود که به دی، طرح نوبهار کشی

پیاله بر رخ آن آتشین عذار کشی

رهین دست حمایت شود، چراغ دلم

شبی که دست بر آن زلف تابدار کشی

نمی کشی چو نقاب از رخ نهفته، چرا

[...]

حزین لاهیجی