گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۷

 

من سیر نگشته‌ام ز تو یار هنوز

وامم داری نبات بسیار هنوز

گر از سر خاک من برآید خاری

لب بگشاید به عشقت آن خار هنوز

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۱

 

امید بستم و نگشاد هیچ کار هنوز

در اوفتادم و یاری نکرد یار هنوز

گذشت عمرم و بختم نشد موافق طبع

که برخلاف مرادست روزگار هنوز

میان قلزم هجرم غریق و نیست پدید

[...]

حکیم نزاری
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۱

 

رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هنوز

می کند جور به باران وفادار هنوز

طرفه کاری که رسید از غم او کار به جان

نکند زاری ما در دل او کار هنوز

دی در اثنای سخن گفت فلانی سگ ماست

[...]

کمال خجندی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵

 

مردم و بر دل من باز غم یار هنوز

جان سبک رفت و من از عشق گران بار هنوز

حال من زار و به بالین رقیب آمد یار

من به این زاری و او بر سر آزار هنوز

عشوه‌ات سوخته جان من و جانسوز همان

[...]

محتشم کاشانی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

جان نداده‌ست برت عاشق بیمار هنوز

باش یک دم که نگردیده سبکبار هنوز

نیم بسمل شدم از آهوی صیدافکن تو

چه کند تا به من آن غمزه خونخوار هنوز

ریختی خون من و سوی تو نگشایم چشم

[...]

میلی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵

 

مده تسلی ام از صلحِ بیم دار هنوز

که می شوم به فریبت امیدوار هنوز

مباد روز قیامت، به وعده گاه بیا

که دل نشسته در آن جا به انتظار هنوز

به دست بوس تو از ذوق، جان برآمد، لیک

[...]

عرفی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۳

 

ز ترکتازی آن نازنین سوار هنوز

مرا غبار بلند است از مزار هنوز

عجب که صبح قیامت ز خواب برخیزی

چنین که بسته تو را چشم اعتبار هنوز

از آن شبیکه به زلف توکرد شانه کشی

[...]

حزین لاهیجی