نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل یازدهم
در عشق یار بین که چه عیار میرویم
سر زیر نهاده چو شطار میرویم
در نقطه مراد بدین دور ما رسیم
زیرا بسر همیشه چوپر کار میرویم
جانی که هست مان فدی یار کردهایم
[...]
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب پنجم » فصل سیم
بار امانتش بدل و جان کشیده پس
در بارگاه عزت بیبار میرویم
با ظلمت نفوس و طبایع درآمدیم
در جان هزار گونه ز انوار میرویم
زان پس که بودهایم بسی در حریم جهل
[...]
نجمالدین رازی » مجموعهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۲۴
در عشق یار بین که چه عیار میرویم
سر زیر پا نهاده چه شطار میرویم
در نقطهٔ مراد بدین دور ما رسیم
زیرا به سر همیشه چو پرگار میرویم
جانی که هست مان فدی یار کردهایم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳
دلدادهایم وز پی دلدار میرویم
با خون دیده و دل افگار میرویم
یاران به همتی مدد حال ما شوید
کز این دیار بیدل و بییار میرویم
ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۲
کز کربلا به دیدهٔ خونبار میرویم
وارسته آمدیم و گرفتار میرویم
خفتند همرهان همه پیر و جوان به خاک
با یک اسیر بستهٔ بیمار می رویم
از دولت سر تو برادر به کربلا
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۲
کز کربلا به دیدهٔ خونبار میرویم
وارسته آمدیم و گرفتار میرویم
خفتند همرهان همه پیر و جوان به خاک
با یک اسیر بستهٔ بیمار می رویم
از دولت سر تو برادر به کربلا
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۳
کز نینوا اسیر و گرفتار می رویم
در خیل کوفیان جفاکار می رویم
جمعی چو ما زنان اسیران داغ دار
بی مونس و معین و مددکار می رویم
چون بندگان زنگ به بازار این سفر
[...]