دلدادهایم وز پی دلدار میرویم
با خون دیده و دل افگار میرویم
یاران به همتی مدد حال ما شوید
کز این دیار بیدل و بییار میرویم
ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
کز جورِ یار و غصّهٔ اغیار میرویم
گو پیر خانقاه بدان حال ما که ما
از خانقه به خانهٔ خمّار میرویم
منصوروار اگر ز اناالحق زدیم دم
این دم نگر که چون به سرِ دار میرویم
تا چشمِ میْپرست تو بیمار خفته است
هر لحظهای به پرسشِ بیمار میرویم
آزار مینمایی و بیزار میشوی
دریاب کز برِ تو به بازار میرویم
نی زر به دست مانده و نی زور در بدن
زاریکنان ز خاکِ درت زار میرویم
با چشم دُر نثار به اردوی ایلخان
مشنو که بهر اجری و ادرار میرویم
گفتی که هست چارهٔ بیچارگان سفر
چون چاره رفتن است بهناچار میرویم
خواجو چو یار وعدهٔ دیدار داده است
ما بر امید وعدهٔ دیدار میرویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف عشق و دلدادگی است. شاعر از عشقش به معشوق سخن میگوید و با اشتیاق راهی سفر میشود. او به یارانش میگوید که در این راه به یاری او بیایند، چرا که او به دلیل دوری از معشوق و درد دل به شدت ناراحت است. شاعر از حال خویش و دوریاش از خانقاه به خانه خمار میگوید و بیان میکند که حتی اگر به خاطر حق خود سخن بگوید، باید با عشق و جان به سر دار برود. او همچنین از درد و رنجی که به خاطر معشوق دارد سخن میگوید و به ناچار از بیپولی و بیقدرتی خود یاد میکند. در نهایت، او به وعده دیدار معشوقش اشاره میکند و با امید به آن سفر میکند.
هوش مصنوعی: ما عاشق هستیم و به دنبال معشوق میرویم، با چشمانی پر از اشک و دلهایی غمگین قدم به جلو میگذاریم.
هوش مصنوعی: دوستان، بیایید به ما کمک کنید تا از این سرزمین بدون دل و یار خارج شویم.
هوش مصنوعی: لطفاً ما را به حال خود رها کنید و از کنار ما بگذرید، زیرا به خاطر ظلم یار و ناراحتی دیگران در حال رفتن و دور شدن هستیم.
هوش مصنوعی: به آن پیر و سالخورده در خانقاه بگو که ما به خاطر حال و وضعی که داریم، از محل عبادت و زهد به خانهٔ شرابفروشی میرویم.
هوش مصنوعی: اگر با قدرت و شجاعت از حقیقت سخن گفتیم، اکنون به این توجه کن که در هنگام رفتن به پای دار، چه حالتی داریم.
هوش مصنوعی: همانطور که چشم معشوقهات به خواب رفته است، ما نیز هر لحظه به سراغ سوالات و دغدغههایمان میرویم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو قصد آزار دادن من را داری و از من بیزاری. اما باید بدانی که به خاطر تو، به جایی میروم که در آنجا به دنبال تو خواهم بود.
هوش مصنوعی: ما نه ثروتی داریم و نه قدرتی در بدن، فقط با ناله و فریاد از خاک درگاهی که تو در آن هستی، دور میشویم.
هوش مصنوعی: با چشمان پر از احساس و شادی به اردوگاه ایلخان گوش ندهید، زیرا ما به خاطر پاداش و نیاز به رفع نیازهای خود میآییم.
هوش مصنوعی: تو گفتی که بیچارگان چارهای برای سفر دارند، اما چون چارهای جز رفتن نیست، ناچار باید برویم.
هوش مصنوعی: خواجو به ما وعده داده که روزی همدیگر را خواهیم دید و ما با امید به این وعده در انتظار آن زمان میگذرانیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در عشق یار بین که چه عیار میرویم
سر زیر نهاده چو شطار میرویم
در نقطه مراد بدین دور ما رسیم
زیرا بسر همیشه چوپر کار میرویم
جانی که هست مان فدی یار کردهایم
[...]
کز کربلا به دیدهٔ خونبار میرویم
وارسته آمدیم و گرفتار میرویم
خفتند همرهان همه پیر و جوان به خاک
با یک اسیر بستهٔ بیمار می رویم
از دولت سر تو برادر به کربلا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.