خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲
کس همچو من غریب بییار مباد
بیچاره و عاجز و گرفتار مباد
درد هجران مرا به جان آورده
هر جا که طبیب نیست بیمار مباد
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۱
کس چون تو اسیر ریش بسیار مباد
برگردن هیچکس چنان بار مباد
باریش چنان کسی سروکار مباد
برریشستان کسی گرفتار مباد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۶
هیچ کس در غم ایام چو من خوار مباد
این چنین خسته جگر بی دل و بی یار مباد
چون من سوخته ی خسته جگر هیچ کسی
در شب محنت هجر تو گرفتار مباد
من ز غم خوارم و غمخوار ندارم چکنم
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۶
کس در پی آزار دل افکار مباد
وز محنت شهوت دل کس زار مباد
در قید فتد سگی که شهوت راند
در لذت نفس کس گرفتار مباد
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۸ - راندن کوئوال گدا را از مکتب به رقابت خود
سفله را هرگز اعتبار مباد
مدعی صاحب اختیار مباد
عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۹۲
عرفی دل و طبع تو ستمگار مباد
نیش تو به سینهٔ کس کار مباد
شیرین منشان جلوه کنندت به ضمیر
این چشمهٔ نوش نیشتر زار مباد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۰۱ - عزیز نسفی قُدِّسَ سِرُّه
کس در کفِ ایّام چو من خوار مباد
محنت زده و غریب و غمخوار مباد
نه روز و نه روزگار و نه یار و نه آل
کافر به چنین درد گرفتار مباد
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷
بیدلی را چوتودلدار مباد
دلبری چون تو دلازار مباد
رفتم از دست و به جا ماند غمت
کس چنین بی کس و غم خوار مباد
آنکه در دیده غیر است عزیز
[...]