گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰۷

 

شب ست این وه چه بی پایان و یا خود زلف یارست این

مه است این پیش چشمم یا خیال آن نگارست این

رسیده موسم نوروز و هر کس در گلستانی

جهان در چشم من زندان، چه ایام بهارست این؟

چه آیم در چمن، ای باغبان، کان گل که هست آنجا

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۳۴ - در نصیحت ملوک به عدل

 

نسخهٔ حرز کردگارست این

بس طلسمی بزرگوارست این

اوحدی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۱ - دیدار شاه از بام در شب ماه روشن

 

کارم از دست شد چه کارست این؟

الله! الله! چه کار و بارست این؟

هلالی جغتایی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۰

 

حسن می‌نازد به رخسارت چه رخسارست این

فتنه می‌بارد ز رفتارت چه رفتارست این

بلبلان را جای گلزارست و عصمت کرده است

قدسیان را مرغ گلزارت چه گلزارست این

نقد جان آرند و دشنام از لب لعلت خرند

[...]

محتشم کاشانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۵

 

سر فدای جانانست، کام افتخارست این

تن به خاک یکسانست اوج اعتبارست این

قد چو سرو بستانست چهره چون گلستانست

لب شراب مستانست مایة بهارست این

رخ چو ماه تابانست خط چو موج ریحانست

[...]

فیاض لاهیجی