×
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۳
ز بس تمکین تکلم بر لبش اسرار را ماند
ز بس شوخی ستادن در رهش رفتار را ماند
نهال جرأتم را نیست باری با جگر داری
به چشمم پنجهٔ شیران گل بی خار را ماند
ز بس دور از تو در گرد کدورت گشته ام پنهان
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۱
طالعم زلف یار را ماند
وضع من روزگار را ماند
دل هوس تشنه است ورنه سپهر
کاسهٔ زهر مار را ماند
نَفسِ من به این فسرده دلی
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۲
موجگل بیتو خار را ماند
صبح، شبهای تار را ماند
به فسون نشاط خون شدهام
نشئهٔ من خمار را ماند
چشم آیینه از تماشایش
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۵۸ - نسیم بهشت
رخت چو ماه دو پنج و چهار را ماند
سواد زلف تو شبهای تار را ماند
به گرد عارض و، پشت لب تو سبزه و خط
کنار آب بقا سبزه زار را ماند
دهان چو حقهٔ یاقوت و، عقد دندانت
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۹
لاله رنگ رنگ ازو روید
بوستان بهار را ماند
چشم شوخی گشوده بر رخ خلق
نرگس آبدار را ماند
از تبسم همی شکر ریزد
[...]