حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰
آن پیکِ ناموَر که رسید از دیارِ دوست
آورد حِرزِ جان ز خطِ مُشکبارِ دوست
خوش میدهد نشانِ جلال و جمالِ یار
خوش میکند حکایتِ عِزّ و وقارِ دوست
دل دادمش به مژده و خِجلَت همیبرم
[...]
ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹
دیدم نبشته از قلم مشکبار دوست
خطی سیه چو سنبل تر بر غذار دوست
بر صفحه حریر کشیده به مشک ناب
حرفی ز نوک خامه عنبر نگار دوست
صد جان من فدای تو پیک خجسته پی
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱
جز در پناه وصل و دل استوار دوست
کس عافیت گمان نبرد در دیار دوست
قاتل چنان خوش است که بی رحم تر شود
از التماس دشمن و از اعبتار دوست
صد تن شهید شهرت و یک تن شهید عشق
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹
زار و نزار و خسته ام و بی قرار دوست
از من ای صبا ببر خبری تا دیار دوست
گو یاد کن زحال جگر خستگان هجر
آنشب که هست روز و شب اندر کنار دوست
کی در خور غمست و فراق آنکه سالها
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵
هان مژده ای بیار صبا از دیار دوست
تا در طلب دلم شود امیدوار دوست
کحل جواهری به من آر ای نسیم صبح
زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست
یا نامهای بیار که تعویذ جان کنم
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵
هان مژده ای بیار صبا از دیار دوست
تا در طلب دلم شود امیدوار دوست
کحل جواهری به من آر ای نسیم صبح
زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست
یا نامهای بیار که تعویذ جان کنم
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱
درمانده دل به کار من و من به کار دوست
دل شرمسار من شد و من شرمسار دوست
در گریه اختیار ندارم که داده است
عشقم زمام دل به کف اختیار دوست
من بیقرار لطفم و دل بیقرار ناز
[...]
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۱- سوره الفاتحه » ۲- آیات ۲ تا ۷
بُرد آدم را به زیر بار دوست
تا کند همدست خود در کار دوست