گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۳

 

ای نای ندیده ام دلی شاد از تو

نایی تو ولیکن نرهد باد از تو

جز ناله مرا چو نای نگشاد از تو

ای نای مرا چو نای فریاد از تو

مسعود سعد سلمان
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸

 

تا دل ز دست بیفتاد از تو

تن به اندوه فرو داد از تو

دل من گشت چو دریایی خون

چشم من چشمهٔ خون زاد از تو

تا دلم بندهٔ سودای تو شد

[...]

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

رقیب دست راست آزاد از تو

قلم بر کاغذی ننهاد از تو

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۳۴

 

بس سر که به عشق رفت بر باد از تو

بس شور که در زمانه افتاد از تو

در مدت دوران تو دیدیم، نبود

یک دل که بدو نرفت بیداد از تو

کمال‌الدین اسماعیل
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳

 

گر چه امید ندارم که: شوم شاد از تو

نتوانم که زمانی نکنم یاد از تو

گفته بودی که: به فریاد تو روزی برسم

کی به فریاد رسی؟ ای همه فریاد از تو

دانم این قصه به خسرو برسد هم روزی

[...]

اوحدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۰

 

ای چرخ فلک هزار فریاد از تو

آن به که نیاورد کسی یاد از تو

سرگشته و با لباس محنت زدگان

پیوسته از آنی که نیم شاد از تو

ابن یمین
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

کردم برِ نامحرم اگر داد از تو

داد از تو بتا و داد و بیداد از تو

محتاج به محرمم چرا می‌کردی

تا کار به نامحرمم افتاد از تو!

فیاض لاهیجی