×
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۲ - گفتن خواجه در خواب به آن پایمرد وجوه وام آن دوست را کی آمده بود و نشان دادن جای دفن آن سیم و پیغام کردن به وارثان کی البته آن را بسیار نبینند وهیچ باز نگیرند و اگر چه او هیچ از آن قبول نکند یا بعضی را قبول نکند هم آنجا بگذارند تا هر آنک خواهد برگیرد کی من با خدا نذرها کردم کی از آن سیم به من و به متعلقان من حبهای باز نگردد الی آخره
گفت سوداناک خوابی دیدهام
در دل خود آفتابی دیدهام
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۴
خوش خیالی را به خوبی دیده ام
حضرت عالیجنابی دیده ام
دیده ام آئینهٔ گیتی نما
آفتابی مه نقابی دیده ام
هفت دریا در نظر آورده ام
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۵
نیم شب خوش آفتابی دیده ام
آفتابی مه نقابی دیده ام
دیده ام روشن به نور روی اوست
تا نپنداری که خوابی دیده ام
در رخ هر ذره ای کردم نظر
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۷ - رجوع به مقام ولایت و سرّ حقیقت و تنزل سلطان هویّت به عالم صورت و بیان شرافت خاک و مدحت شاه اولیاء «علیه صلوات ﷲ العلی الاعلی»
دوش من رندانه خوابی دیده ام
آفتابی در سحابی دیده ام
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۲۷ - ترکیب بند
دوش من مستانه خوابی دیده ام
در دل شب آفتابی دیده ام
عکس روی آفتاب چرخ را
دوش در جام شرابی دیده ام
زانکه میفرمود جور بی حساب
[...]