مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۵
دوش خوابی دیدهام خود عاشقان را خواب کو
کاندرون کعبه میجستم که آن محراب کو
کعبه جانها نه آن کعبه که چون آن جا رسی
در شب تاریک گویی شمع یا مهتاب کو
بلک بنیادش ز نوری کز شعاع جان تو
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷
صبحست ساقیا می چون آفتاب کو
خاتون آب جامه ی آتش نقاب کو
چون لعل آبدار ز چشمم نمی رود
از جام لعل فام عقیق مذاب کو
درمانده ایم با دل غمخواره می کجاست
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۷
آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو
و آن مستی محبت و آن اضطراب کو
گیرم که روی گل نگرم از هوای دوست
آن شیوه و کرشمه و ناز و عتاب کو
گلشن همان و مرغ همان شاخ گل همان
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰
اینک رسید وعده، گشاد نقاب کو
رفتیم تا دریچهٔ صبح، آفتاب کو
جامی کشیده محتسب و فتنه می کند
کو تازیانهٔ ادب، احتساب کو
خونم حلال بر تو ولی داور جزا
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹
شبهای هجر خواب به چشم پر آب کو؟
یا خواب بخت چشم مرا بخت خواب کو؟
تا کی شب سیاه فراق آخر ای فلک
هنگام صبح و روشنی آفتاب کو؟
گیرم نپرسد از تو کس امروز جرم من
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۱۱۱ - مقام عاشقی
فصل گل است ساقیا شیشهٔ پر شراب کو؟
گل ز حجاب شد برون، شاهد بی حجاب کو؟
مطربکا تو هم چرا؟ میل طرب نمی کنی
تار تو کو دفت چه شد، چنگ و نی ورباب کو؟
من که به عشق و عاشقی شهرهٔ شهرها شدم
[...]