×
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰
از شمع جمال تو دلم تاب کشد
از جام لبت خرد می ناب کشد
این مردمک دیده تر دامن من
تا چند ز چاه ز نخت آب کشد؟
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۹
دل من بار جنایه تو نه تنها بکشد
داغ جور و ستمت هر دو به یک جا بکشد
جان به یک سر نکند با سر شمشیر تو قطع
که چو زلفت بقدمهای تو سرها بکشد
خوش بود تیر تو بر سینه ولی آن خوش نیست
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۵
کرشمهٔ تو اگر دست از شراب کشد
ز باده، دست و دهن را سبو به آب کشد
تو چون پیاده روی، شاخ گل عنان گیرد
وگر سوار شوی، ماه نو رکاب کشد
به بزم حسن، رخ او کنایهٔ خوبی
[...]