گنجور

 
سلیم تهرانی

کرشمهٔ تو اگر دست از شراب کشد

ز باده، دست و دهن را سبو به آب کشد

تو چون پیاده روی، شاخ گل عنان گیرد

وگر سوار شوی، ماه نو رکاب کشد

به بزم حسن، رخ او کنایهٔ خوبی

به ماه گوید و بر گوش آفتاب کشد

خوش آن حریف که همچون حباب می دایم

به باده دامن آلوده را به آب کشد

سلیم رو به خرابات کن ز راه حرم

چه لازم است کسی این همه عذاب کشد